بسیاری از مردم واژه بخشایش را دوست ندارند. بخشایش یعنی رها کردن و چیز مثبتی را جایگزین چیز منفی کردن. پالایش نیز نوعی بخشایش است و همه ما به آن نیاز داریم.
اگر پالایش را در پیش بگیریم هرگز چیزی را از دست نمیدهیم. هرگز آنچه را که عالیترین خیر و صلاحمان باشد از دست نمیدهیم.هروقت ان طور به نظر برسد که چیزی را از کف داده ایم، تنها به اینعلت است که دیگر برایمان سودمند یا موهبتی بی نظیر نبوده است .البته شایدخودمان فکر کنیم که بهترین بوده است اما عملاً آن را پشت سر گذاشته و به آن احتیاج زیاد نداریم. با این شناخت میتوان کم دست از سرش برداری دم و ذهن و دلمان را برای دریافت موهبت تازه بزرگتر خود بگشاییم.
آزادکردن دیگران به معنی آزاد کردن خودمان است .هرگاه نسبت به دیگران ، بهگرایشها و رفتارها و شکوه زندگی آنها احساس دلبستگی می کنیم شاید به این دلیل است که ناخودآگاه احساس وابستگی میکنیم و از اسارتی که خود آفریده ایم ساییده میشویم. وقت شخصی ما مسأله ای اوضاع و شرایطی را که احساس میکنیم ما را در فشار قرار داده رهامیکنیم، کلید را به سوی آزادی می چرخانیم.یادمان باشد ما حاکمموقعیتها هستیم نه برده آنها.
وقتی در کمال جرأت و شهامت، چیزی که ما را به اسارت درمیآورد رها میکنیم، به جای اینکه قربانی باشیمقادرمیشویم. اگر توانسته ایم که خودمان را به اسارت درآوریم پس میتوانیم خودمان را ازاین اسارت آزاد کنیم.
اگر مردم به جای واداشتن دیگران بهاینکه به دلخواهشان یا به گونه یی خاص رفتار کنند ، آنها را به حال خود رهامیکردند، بیشتر مسائل مربوط به روابط انسانی حل میشد.
اگر بخواهیم خود را از هرگونه مشکل ذهنی و جسمی رها کنیمو در زندگی با کوچکترین مسأله ناخوشایند روبرو نشویم باید دیگران را رها کنیم تااز راهی که دوست دارند به دنبال خواسته هایشان بروند. آنگاه راه گشوده میشود تا همهبتوانند از این خوان نعمت عالیترین سهمی را که دارند برگیرند. آزادی و آسایش ما وعزیزانمان به این عمل ما بستگی دارد.
بیشتر مواقعی که دعاهایمان مستجاب نمیشود به این دلیل استکه هنوز راه پالایش: آزاد گذاشتن دیگران و رها کردن بسیاری از موقعیتها ( مشکلمالی، بیماری،...) را در پیش نگرفته ایم.به محض در پیش گفتن راه پالایش، مسأله مانحل میشود و خیر و صلاحمان پدیدار میشود.
امت فاکس میگوید:اگر به چیزی یا کسینفرت بورزید، با حلقه ای کیهانی به او متصل میشوید و به بند او درمی آیید: به اسارت زنجیری راستین ، هر چند ذهنی. اگر در تمام دنیا تنها یک نفر باشد که بهراستی از او خوشتان نیاید همانا او کسی است که با حلقه ای محکمتر از فولاد خودتانرا به او وصل کرده اید.
دلیل اینکه گاه مردم ما را می آزارنداین است که روح آنها توجه الهی و دعای خیر ما را میجوید.اگر برای آنها برکتو آمرزش بطلبیم، دیگر آزارمان نمیدهند. از زندگیمان بیرون میروند و خیر و صلاحشانرا جایی دیگر می یابند.
تنها علاج قطعی برای رستاخیز سلامت وثروت و سعادت، به کار گرفتن قدرت شفابخش محبت از راه بخشایش و پالایشاست.